چهار‌شنبه 28 مهر نشست هم‌اندیشی «ویرایش ادبیات داستانی تالیفی» از سلسله هم‌اندیشی‌های ویرایش با حضور حسین سناپور، محمدرضا جعفری و محمد حسینی در دفتر انتشارات فنی ایران برگزار شد. مجری این نشست مژده دقیقی، مترجم و ویراستار بود و جمعی از نویسندگان، ویراستاران و مترجمان از جمله گلی امامی، بلقیس سلیمانی، فرشته احمدی، علی صلح جو، ارسلان فصیحی، کامران محمدی، احمد هاشمی، نسترن هاشمی، و... نیز حضور داشتند. مطلبی که در زیر می‌خوانید فقط حرف‌های خودِ من است، که به شکل نسبتاً خوب (اما نه کاملاً دقیق) پیاده و در گزارش خبرگزاری ایبنا آمده بود. برای خواندن مطلب کامل گزارش به این جا رجوع کنید.

عقل جمعی حفره‌ها و کاستی‌های داستان را بهتر می‌بیند
در بخش بعدی حسین سناپور با اشاره به سخنان محمدرضا جعفری گفت: صحبت‌های ایشان نشان می‌دهد که حتی نویسندگان معروف ما آثار خود را برای خواندن و نظر دادن یا ویرایش به دیگران می‌سپردند. من فکر می‌کنم علت برگزاری این جلسه این است که هنوز بسیاری از ناشران و نویسندگان ما مخالف ویرایش آثار داستانی هستند. در درجه اول نشر ما باید کاملاً حرفه‌ای شود. طبعاً این ناشران حرفه‌ای به ویرایش تخصصی آثارشان اهمیت بیشتری خواهند داد. معتقدم این اتفاق کم کم می‌افتد. اگر وضع کتابخوانی بهتر شود، تیراژها بالاتر رود و بالطبع درآمد نویسنده و ناشر بیشتر شود، نشر ما به سمت حرفه‌ای شدن خواهد رفت.
نویسنده رمان «نیمه غایب» ادامه داد: اغلب دوستانی که از دو سه دهه پیش درگیر مسائل نشر و نوشتن بوده‌اند، یادشان مانده که در آن زمان کارگاه‌های داستان‌نویسی خیلی کم بود. از حدود 10سال پیش که تعداد این کارگاه‌ها رو به افزایش گذاشت، خیلی از نویسندگان و منتقدان با آنها مخالفت می‌کردند. این مخالفت‌ها الان کمتر شده ولی هنوز هست و هنوز خیلی‌ها مخالف این هستند که فرد دیگری درباره داستان نویسنده نظر بدهد و معتقدند داستان باید محصول خلاقه شخص نویسنده باشد.
این مدرس داستان‌نویسی این اعتقاد را به پیشینه فرهنگی ایرانی‌ها مرتبط دانست و گفت: در سنت ادبی ما ادبیات یک کار شهودی و ناگهانی تلقی می‌شده. این موضوع تا حدی به نگاه مذهبی ما و ریشه‌ای که این نگاه دارد هم مرتبط است؛ مثلاً در به وجود آمدن متون مقدس. تصور ما این است که متون مقدس به پیامبران وحی می‌شد و آنها فقط ناقل و حمل‌کننده آن متون مقدس‌اند. در واقع متون مقدس ساخته نمی‌شوند و به همان شکل اولیه به پیروان آن دین عرضه می‌شوند.
 
شاعر «آداب خداحافظی» با اشاره به وجود این تصور در مورد شعر خاطرنشان کرد: طبیعتاً چون در فرهنگ ادبی ما تکیه بر شعر سابقه‌ای طولانی دارد، این اعتقاد بین شاعران هم دیده می‌شود. من به یاد نمی‌آورم شاعری درباره ویرایش شعرش صحبتکرده باشد. اغلب شاعران معتقدند شعر باید به شکل ناگهانی و در قالب کشف و شهود به ذهن شاعر برسد و او هم بی کم و کاست آن را به کاغذ منتقل کند. در نتیجه در سنت شعری ما هم به این موضوع توجه نشده که می‌شود روی شعر کار کرد، آن را بازنویسی کرد. این نوع نگاه نوعی عقل‌گریزی است. به نظرم نویسندگان و منتقدانی که مخالف این فعالیت‌های ویرایشی و آموزشی‌اند، همین نگاه را دارند. آنها معتقدند هر نوع دخالتی در این فرآیند نوعی دخالت عامل بیگانه است.

 نویسنده رمان «دود» اضافه کرد: دسته‌ای دیگر از منتقدان و نویسندگان که با دخل و تصرف فرد دیگری در داستان مخالف‌اند، برای نویسنده نسبت بر متن او تقدم قائل‌اند. ممکن است این دسته از نویسندگان و منتقدان به کشف و شهودی بودن ماهیت داستان هم اعتقادی نداشته باشند و بگویند شعر هم می‌تواند طی فرآیندی ساخته شود و بارها و بارها ویرایش شود. ولی بر این باور باشند که وقتی فرد دیگری در فرآیند ساخته شدن داستان دخالت می‌کند، در واقع آن اثر دچار ناخالصی می‌شود؛ خلوصی را که مربوط به خود نویسنده است از دست می‌دهد و وقتی با آن اثر مواجه می‌شویم نمی‌توانیم مطمئن باشیم که مربوط به آن نویسنده است.
نویسنده «ویران می‌آیی‌» با بیان اینکه در این صورت ردپای آن ویراستار یا استاد داستان‌نویسی در آن اثر می‌ماند و خلوصی را که منتقد در متن جست‌وجو می‌کند، پیدا نمی‌کند، تاکید کرد: مسلماً وقتی منتقد این خلوص را پیدا نکند، رد پای اندیشه‌های آن نویسنده در اثر را هم نمی‌یابد. خیلی‌ها ترجیح می‌دهند متن‌شان ضعف و کمبود داشته باشد ولی مال خودشان باشد. من فکر می‌کنم نویسنده حق دارد این‌طور فکر کند، ولی وقتی ما می‌خواهیم درباره دیگران قضاوت کنیم که چرا پیشنهاد دیگران را برای ویرایش و بهتر شدن داستان‌شان می‌پذیرند، این نگاه مسأله‌ساز خواهد شد.
سناپور در ادامه عنوان کرد: اگر به متن معتقد باشیم آن چیزی که مخاطب با آن سر و کار دارد، متن است نه نویسنده. اگر اندیشه‌ای هم هست در متن هست. در این صورت شاید این مخالفت‌ها کمتر شود و بپذیریم که نویسنده می‌تواند از کارگاه داستان‌نویسی و نظر ویراستار استفاده کند که کارش را بهتر کند. فکر می‌کنم این دو نگاه تا حدی تعدیل شده‌اند. چون ما داریم هرچه بیشتر به سمت عقل‌محوری می‌رویم و برگزاری کارگاه‌های داستان‌نویسی مختلف نشانه همین تغییر است. ما داریم به فن و تکنیک در هر کاری به خصوص نوشتن اعتقاد بیشتری پیدا می‌کنیم و می‌پذیریم که بیشتر به آن در قالب یک کار منطقی و عقلانی نگاه کنیم و تمامش را خلاصه نکنیم به جنبه‌های کشف و شهودی.
نویسنده «لب بر تیغ» در ادامه درباره روند کارگاه‌های داستان‌نویسی‌اش بیان کرد: من پانزده شانزده سال است کلاس‌هایی برگزار می‌کنم. این کلاس‌ها خیلی متعدد و متنوع بوده‌اند. به شیوه‌های مختلف تجربه و آزمون و خطا کردم و گاهی تغییراتی در شکل برگزاری این کلاسها داده‌ام. طبیعتاً آن چیزهایی که یاد گرفته‌ام و پایه آنچه بعدها سعی کردم در کلاس‌ها به شاگردهایم یاد بدهم از جلسات و کلاس‌هایی بوده که با آقای گلشیری داشته‌ام. خود آقای گلشیری هم بخش پایه‌ای دانشش را از جنگ اصفهان و زیر نظر ابوالحسن نجفی به دست آورد. گلشیری در یک فعالیت جمعی از همکارانش و به خصوص از ابوالحسن نجفی یاد گرفت تا بعد هم تا جایی که می‌توانست و فرصت بود دانشش را به من و امثال من منتقل کند.
او ادامه داد: در این کلاس‌ها رمان‌هایی مثل «همسایه‌ها» احمد محمود و «آنا کارنینا» را تحلیل و بررسی می‌کردم. ولی بعداً کارم بیشتر متمرکز شد روی کارگاه داستان کوتاه. همان‌طور که در کارگاه‌های آقای گلشیری هربار یکی از بچه‌ها داستان کوتاهی می‌خواند، بقیه نظر می‌دادند و در آخر نظرات کارشناسی آقای گلشیری را می‌شنیدیم. البته همه اینها مربوط به کارگاه‌ها بود. در کلاس‌های آموزشی، آقای گلشیری هر بار یک داستان کوتاه را در کلاس می‌خواند و خط به خط از نظر فنی بررسی‌اش می‌کرد. خود به خود درونمایه و خیلی از جنبه‌های دیگر داستان آشکار می‌شد.
نویسنده «با گارد باز» افزود: کم کم کلاس‌هایم را دسته‌بندی کردم مثلاً داستان‌های رئالیستی و غیر رئالیستی. بعد نمونه‌هایی را سر کلاس می‌خواندیم. آقای گلشیری هیچ‌وقت به ما تمرین نمی‌داد. من سر کلاس‌هایم تمرین می‌دهم. مثلاً اگر سر کلاس یک داستان کافکایی بخوانیم از بچه‌های کلاس می‌خواهم یک داستان کافکایی برای جلسه بعد بنویسند. انتظار هم ندارم که حتماً داستان خیلی خوبی بنویسند، ولی همین که به نوع داستان و تکنیک‌هایش فکر کنند خیلی مفید است. در نهایت شاگردانم بنابر ظرفیت خودشان انواع و اقسام تکنیک‌ها را یاد می‌گیرند تا بتوانند بهتر در داستان‌هایشان استفاده کنند.
سناپور با اشاره به خراب بودن وضع نشر در یک دوره و دیر به نتیجه رسیدن نویسندگان جوان گفت: در این دوره من به این نتیجه رسیدم که باید کارگاه‌های رمان برگزار کنم. ما سر کلاس‌های گلشیری هیچ‌وقت رمان کار نکرده بودیم. خودم یک سری بحث‌ها راجع به رمان‌نویسی را تدوین کردم که بعداً در کتاب «یک شیوه برای رمان‌نویسی» منتشر شد. با این شیوه در کلاس‌های رمان با بچه‌ها کار کردم. البته قبل از اینکه بچه‌ها وارد این کلاس‌های رمان‌نویسی شوند ارزیابی‌شان می‌کنم، از این نظر که تجربه نسبتاً خوبی در داستان‌نویسی (چه رمان، چه داستان کوتاه) داشته باشند، در غیر این صورت کلاس رمان‌نویسی به دردشان نمی‌خورد.
 
این مدرس داستان نویسی درباره روند برگزاری این جلسات بیان کرد: بعد از انتخاب بچه‌ها، در یک دوره شش هفت جلسه‌ای فقط روی خلاصه رمان‌شان کار می‌کنیم. با نگاهی که من دارم، نویسنده حتماً باید بداند پایان داستانش چیست، روند داستان به چه صورت است، شخصیت‌ها چه کسانی هستند و بعد شروع کند به نوشتن رمان. به همین خاطر از بچه‌ها می‌خواهم قبل از شروع این دوره خلاصه حداقل دو سه صفحه‌ای از طرح رمان‌شان را داشته باشند. این طرح‌ها را سر کلاس می‌خوانیم و راجع به جنبه‌های مختلف آنها می‌زنیم تا نویسنده بتواند ایرادهای طرحش را رفع کند و طوری عناصر داستانی را بسط دهد که خط اصلی روایت پررنگ‌تر شود. در پایان این دوره یک خلاصه پخته رمان برای نویسنده به دست می‌آید تا در دوره‌های بعد رمانش 

سناپور:از حدود 10سال پیش که تعداد این کارگاه‌ها رو به افزایش گذاشت، خیلی از نویسندگان و منتقدان با آنها مخالفت می‌کردند. این مخالفت‌ها الان کمتر شده ولی هنوز هست و هنوز خیلی‌ها مخالف این هستند که فرد دیگری درباره داستان نویسنده نظر بدهد و معتقدند داستان باید محصول خلاقه شخص نویسنده باشد.
  سناپور در پایان خاطرنشان کرد: طبیعتاً این پروسه با آن نوع ویرایشی که وقتی نویسنده کتابش را پیش ناشر می‌برد به آن نیاز پیدا می‌کند، متفاوت است، چون از همان قدم‌های ابتدایی نوشتن رمان با نویسنده درباره اثرش گفت‌وگو می‌کنیم، معمولاً عقل جمعی خیلی از حفره‌ها و کاستی‌های داستان را بهتر می‌بیند و می‌تواند آنها را به نویسنده گوشزد کند. در نهایت هم کتابی نوشته می‌شود که وقتی به دست ناشر می‌رسد می‌تواند نمره قبولی برای انتشار کسب کند. در این شکل از ویرایش، اثر نه فقط بعد از نوشته شدن، بلکه ضمن نوشته شدن ویرایش می‌شود.